مونولوگ کوتاه بازیگری – تنهایی در تاریکی

(صحنه: یک اتاق نیمه‌تاریک. تنها یک صندلی چوبی وسط صحنه است. شخصیت، که می‌تواند زن یا مرد باشد، وسط اتاق ایستاده و با خودش حرف می‌زند.)

شخصیت (با لحنی محزون اما پرتنش):
چرا صداش نمیاد؟ همیشه این موقع زنگ می‌زد… همیشه! (مکث. به اطراف نگاه می‌کند.) شاید فراموش کرده… یا نه، شاید نمی‌خواد دیگه… (با خنده‌ای تلخ) مسخره‌ست، مگه می‌شه یه آدم اینقدر عوض بشه؟

(چند قدم جلو می‌آید. چشمانش برق می‌زند.)
ولی من عوض نشدم! من همونم، همون که هر شب تا دیر وقت بیدار می‌موند، منتظر یه پیام… یه تماس…

(سکوت. بعد از لحظه‌ای نفس عمیقی می‌کشد و لبخند می‌زند.)
باشه! مهم نیست… مهم نیست! (زیرلب) ولی اگه یه روز برگرده… (با نگاهی مستقیم به تماشاگر) نه، اون برنمی‌گرده.

(چراغ کم‌کم خاموش می‌شود.)


تحلیل کارگردانی:
این مونولوگ کوتاه، فرصتی عالی برای بازیگران تازه‌کار و حرفه‌ای است تا احساسات عمیق تنهایی، ناامیدی و تلاش برای قوی نشان دادن خود را به نمایش بگذارند. می‌توان آن را در تمرینات بازیگری یا تست‌های بازیگری اجرا کرد.

📢 اگر به دنبال متون بازیگری حرفه‌ای برای تمرین یا تست بازیگری هستید، سایت ما بهترین منابع را در اختیار شما قرار می‌دهد!